هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر لحظه‌ای از شادی و بی‌پروایی است که شاعر در آن به ستایش می‌پردازد و از قیدوبندهای عقل و دین رها می‌شود. او از می‌نوشی، عشق و رندان سخن می‌گوید و به دنبال لحظه‌ای از آزادی و بی‌خویشی است. شاعر در پایان، بازگشت به اصل را یادآوری می‌کند.
رده سنی: 18+ اشاره به مفاهیم عرفانی و شراب‌وشی که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رهایی از قیدوبندهای دینی و اجتماعی نیاز به درک عمیق‌تری از زمینه‌های فرهنگی و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۲۵

وقتِ آن آمد که بر غندان زنیم
جامِ می بر طلعتِ جانان زنیم

چون مقارن می‌رسد ماهِ صیام
هر چه باداباد بر شعبان زنیم

بیش و کم یک هفته در پایانِ جنگ
بر سماعِ مطربان دستان زنیم

طوقِ گردن گیسویِ پرچین کنم
خاک در چشمِ خطابینان زنیم

شادیِ رندان و قلّاشانِ عشق
ما دمِ اخلاص با ایشان زنیم

کفر و ایمان پای‌بندِ عاقل است
ما به می بر کفر و بر ایمان زنیم

ترکِ نام و ننگ و دین و دل کنیم
سنگ بر قندیلِ جسم و جان زنیم

بارگاهِ فقر برگردون کشیم
سایه‌بانِ فاقه بر کیوان زنیم

قصّه کوته کن نزاری بازگوی
وقتِ آن آمد که بر غندان زنیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.