هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نزار قبانی، عشق الهی و رابطه‌ی عاشق و معشوق را به تصویر می‌کشد. شاعر از نیاز به وحدت با معشوق، پاکسازی وجود از ناخالصی‌ها، و تسلیم در برابر عشق الهی سخن می‌گوید. همچنین، به نقش رحمت و لطف معشوق در رسیدن به کمال اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارند.

شمارهٔ ۹۴۹

گر هیچ عشقت از در ناگه در آید ای جان
وز من مرا به یک ره اندر باید ای جان

دست مراد بردم خود با عدم سپردم
رفتن به راه وحدت با خود نشاید ای جان

گه گه چه باشد آخر گر صیقلی به رحمت
زآیینه ی وجودم زنگی زداید ای جان

بنواز جان ما را یک ره به لطف شیرین
ور نیز تلخ گویی جان می فزاید ای جان

با ما رقیب کویت صد گونه کینه دارد
نبود عجب ز عقرب گر می گزاید ای جان

چشمت به یک کرشمه گر بایدش هم این جا
باب بهشت سرمد بر ما گشاید ای جان

در گل ستان عشقت چون بلبلان نزاری
بر شاخسار شوقت خوش می سراید ای جان

وردش همین که آخر هم تو تمام گردان
از ما و خدمت ما چیزی نباید ای جان
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.