۲۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۶

چه غم که نیست مرا حاصل ای مسلمانان
ز چشمِ شوخ و دلِ غافل ای مسلمانان

دلم ز دیده شود مبتلا و جان از دل
فغان ز دیده و آه از دل ای مسلمانان

حسد برند که پیوسته عاشقی چه کنم
چو در ازل نبدم مقبل ای مسلمانان

ز اضطرابِ به دریافتاده بی‌خبرست
قرار یافته بر ساحل ای مسلمانان

ز خرقه سیر شدم مولعِ خراباتم
به خانقاه نی‌ام مایل ای مسلمانان

به یک پیاله می اثباتِ پارسایی را
هزار توبه کنم باطل ای مسلمانان

همان نزاریِ مستم کز اعتبار انگشت
ز دستِ من بگزد عاقل ای مسلمانان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.