هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و ناکامی‌های خود می‌گوید. او از بی‌خبری دیگران از اضطراب درونی‌اش سخن می‌گوید و خود را عاشقی پیوسته می‌داند که در ازل مقبول نبوده است. شاعر از خرقه‌گریزی و میل به خرابات سخن می‌گوید و پارسایی را در پیاله‌ای می می‌بیند. او خود را مستی نزار می‌خواند که حتی عاقلان از او گزند می‌بینند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اشاره به مصرف شراب (به‌عنوان نماد عرفانی) است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشد.

شمارهٔ ۹۵۶

چه غم که نیست مرا حاصل ای مسلمانان
ز چشمِ شوخ و دلِ غافل ای مسلمانان

دلم ز دیده شود مبتلا و جان از دل
فغان ز دیده و آه از دل ای مسلمانان

حسد برند که پیوسته عاشقی چه کنم
چو در ازل نبدم مقبل ای مسلمانان

ز اضطرابِ به دریافتاده بی‌خبرست
قرار یافته بر ساحل ای مسلمانان

ز خرقه سیر شدم مولعِ خراباتم
به خانقاه نی‌ام مایل ای مسلمانان

به یک پیاله می اثباتِ پارسایی را
هزار توبه کنم باطل ای مسلمانان

همان نزاریِ مستم کز اعتبار انگشت
ز دستِ من بگزد عاقل ای مسلمانان
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.