هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا، دعوت به رهایی از تعلقات دنیوی و پیوستن به راه قلندران می‌کند. شاعر بر اهمیت نوشیدن بادهٔ عشق از دست ساقی وحدت، ترک خویشتن و رسیدن به شهود عینی تأکید دارد. او از مخاطب می‌خواهد که حتی اگر به بت‌کده یا کفر دعوت شد، تسلیم نشود و تنها فرمان حق را بپذیرد. شعر به بی‌اعتباری دنیا و اهمیت هدایت مولای حقیقی اشاره می‌کند و پایان‌بخش آن، اشاره به مستی ناشی از عشق الهی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند 'بادهٔ شوق' و 'ساقی وحدت' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند 'بت‌کده' و 'کفر' نیاز به شناخت فرهنگی و زمینۀ فکری مناسب دارد.

شمارهٔ ۹۵۷

بساز بر بط و برزن رهِ قلندریان
قلندری چو بگفتی چه حاجت است بیان

ز دستِ ساقیِ وحدت بنوش باده شوق
ز خویشتن به در آی و عیان ببین به عیان

گرت به بت‌کده خواند کمر زدین بگشای
ورت به کفر اشارت کند ببند میان

که گر گناه به فرمان کنی بود طاعت
و گر خلاف کنی طاعتت بود عصیان

تو تا برون نروی پاک در نیاید دوست
مکن به شرکتِ خویش این یگانگی به زیان

تو دور می‌روی و او بسی قریب‌ترست
هزار بار به جانِ تو از رگِ شریان

به ترّهات مکن التفات زان که بود
چو خشت بر سرِ دریا حدیثِ بی‌بنیان

به جز کلامِ محقّق دگر محال و مجاز
به جز هدایتِ مولا دگر همه هذیان

نزاریا تو پس آن گه تمام مست شوی
که نیم‌جرعه به کامت رسد ز جامِ کیان
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.