هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و فداکاری در راه معشوق و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق واقعی مستلزم فدا کردن نام، ننگ، مال و حتی جان است. همچنین، او بر لزوم مبارزه با نفس اماره و دوری از تکبر و غرور تأکید دارد. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که مانند شمع که جز سوختن کاری ندارد، عاشق نیز جز فنا شدن در راه معشوق راهی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۹۵۸

کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن
لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن

شرطِ شوقِ دوستانِ بی‌غرض دانی که چیست
نام و ننگ و مال و ملک و جسم و جان درباختن

بی‌خبر تا کی زهستی لاف دین‌داری زدن
بی‌نشان تا کی ز معنی تیغِ دعوی آختن

تا کلاهِ کبر و نازِ خواجگی ننهی ز سر
در صف عشّاق گردن کی توان افراختن

گر عزای حرص خواهی کرد در صحرای دل
یک شبیخون بایدت بر نفسِ کافر تاختن

نفس را چون شیشه‌دان و دفع همّت را چو سنگ
سنگ را در شیشه این جا واجب است انداختن

گر ز سوزِ عشق بگذارد نزاری باک نیست
شمع را کاری دگر نبود به جز بگداختن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.