هوش مصنوعی: این شعر از عشق و وفاداری سخن می‌گوید، اما با نگاهی تلخ به پیمان‌شکنی و رنج‌های عاشقانه. شاعر از عهدشکنی معشوق شکایت دارد، اما همچنان به عشق وفادار است و حتی مرگ را بر جدایی ترجیح می‌دهد. او از دردهای عشق مانند حسرت، اشک و رنج می‌گوید، اما تأکید می‌کند که نمی‌تواند از قید این عشق رها شود. در نهایت، شاعر به پذیرش تمام سختی‌های عشق، از جمله جور و بیتوجهی معشوق، اعلام آمادگی می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، پرداختن به رنج‌های عشق و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و جدایی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۵۹

چه می‌خواهی پیاپی عهد بستن
چو عادت کرده‌ای پیمان شکستن

به جان می‌بایدم پیوند با تو
گرم پیوندِ جان خواهی گسستن

اگر خواهی به حسرت سینه سفتن
ورم خواهی به کزلک دیده خستن

نه آن صیدم که با جانان بکوشم
توانم هرگز از قیدِ تو جستن

چه بوده‌ست اتّصال از بدوِ فطرت
به مرگ از دوستی نتوان برستن

مرا از زندگانی در جهان چیست
زمانی با دل‌آرامی نشستن

ز گل گر خنده می‌خواهی نزاری
چو ابرت بر سرش باید گرستن

قدم چون در نهادی در پی دل
ز نام و ننگ باید دست شستن

اگر چون سنگ تن در جور دادن
وگر با نازنینان در ببستن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.