هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از جدایی و دوری از معشوق شکایت میکند و بیان میدارد که نه توان گفتن دارد و نه توان رفتن. او به دنبال محرمی میگردد تا رازهایش را با او در میان بگذارد، اما کسی را نمییابد. شاعر از بیقراری و بیتابی خود در فراق یار میگوید و از بیمهری و رد شدن توسط معشوق شکایت دارد. او همچنین از طعنههای مردم و ناامیدی خود سخن میگوید و در نهایت، به این نکته اشاره میکند که اگر شرایط متفاوت بود، شاید نتیجهای دیگر حاصل میشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۹۶۲
تنم جایی و دل جایی ندارم زهره ی گفتن
دلم آن جا و تن زاین جا ندارد قوت رفتن
کسی کآشفته ی اویم ندانم با که بر گویم
یکی محرم همی جویم که داند راز بنهفتن
چو ماه از پرده شد پیدا تحمل کی کند شیدا
که را باشد درین سودا مجال خوردن و خفتن
که را آن زهره و یارا که گوید رحم کن یارا
وگر او رد کند ما را که خواهد در پذیرفتن
شود از طعنه ی مردم امیدم گم مرادم گم
اگر ممکن شود انجم ازین طارم فرو رفتن
اگر در بحر نفتادی صدف را سینه نگشادی
چنینش دست کی دادی نزاری را گهر سفتن
دلم آن جا و تن زاین جا ندارد قوت رفتن
کسی کآشفته ی اویم ندانم با که بر گویم
یکی محرم همی جویم که داند راز بنهفتن
چو ماه از پرده شد پیدا تحمل کی کند شیدا
که را باشد درین سودا مجال خوردن و خفتن
که را آن زهره و یارا که گوید رحم کن یارا
وگر او رد کند ما را که خواهد در پذیرفتن
شود از طعنه ی مردم امیدم گم مرادم گم
اگر ممکن شود انجم ازین طارم فرو رفتن
اگر در بحر نفتادی صدف را سینه نگشادی
چنینش دست کی دادی نزاری را گهر سفتن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.