۲۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۱

به گدایان نرسد شاه سواری کردن
عاقلان را نرسد شیفته کاری کردن

نه چو حلاجی انا الحق نتوانی گفتن
نه خدایی لمن الملک نیاری کردن

پادشاهی و جهان داری و فرمان رانی
هیچ ازین ها نتوانی چونه یاری کردن

مال پوشیدن و چون مار نشستن بر گنج
هم چو اعما بود و آینه داری کردن

احمقی باشد و با مزبله در زیر بغل
دعوی رایحه ی مشک ِ تتاری کردن

آخر ای یار عزیز آن چه نداری مطلب
چیست با نفس شریف این همه خواری کردن

حسد و بغض و تعصب نکنند اهل صفا
دوستی باید و دل داری و یاری کردن

اگرت چشم به بخشایش بخشاینده ست
بایدت گوش به تنبیهِ نزاری کردن

زور و زر هر دو وبالند بنه گردن طوع
چاره ای نیست نزاری تو و زاری کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.