هوش مصنوعی: این شعر از مولانا به موضوعات عرفانی و درونی مانند رهایی از خودپرستی، اخلاص، عشق الهی و گذر از حجاب‌های نفسانی می‌پردازد. شاعر از دلِ درمانده می‌گوید که در حبس وطن (خود) گرفتار است و از او می‌خواهد تا از تعلقات دنیوی و نفسانی رها شود. تأکید بر نفی دوگانگی‌ها مانند کفر و دین، مرد و زن در راه عشق، و ضرورت فنا در محبت الهی از مضامین اصلی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و نیاز به درک فلسفی از خودشناسی و رابطه با خداوند، این شعر را برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب می‌سازد. درک کامل این متن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد.

شمارهٔ ۹۸۶

ای دلِ درمانده به حبس وطن
لافِ سرا پرده‌ی بالا مزن

ما و منِ توست حُجُب در میان
این حُجُباتِ من و ما برفکن

ورنی در قطعِ‌طریقِ کمال
نیست حجابی بتر از ما و من

دعویِ‌اخلاص و محبت مکن
پس چو مرایی به ریا جان مکن

یا برو و پس روی او مکن
یا کمِ جان گیر و برستی ز تن

یا به مقاماتِ محبت در آی
یا سرِ خود گیر و زما بر شکن

در رهِ اخلاص مبین کفر و دین
در صفِ عشّاق مبین مرد و زن

بوشِ عطا می‌کنی ای اصلِ‌بخل
لاف صفا می‌زنی ای دُردِ دَن

شخص ز همسایگی‌ات در عذاب
روح ز هم خانگی‌ات در محن

با که توان گفت که من سال و ماه
در چه عذابم ز دلِ خویشتن

مغز تهی کردم و رمز آشکار
هیچ نه سِر ماند به من نه عَلَن

آری اگر چند صدف شد تهی
کم نشود قیمتِ دُرّ عَدَن

قصّه چه گویم که به جان آمده‌ست
کار نزاری ز دلِ پر فتن
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.