هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج یک عاشق است که از معشوق خود می‌خواهد یا او را از غم رها کند یا با پیام یا نامه‌ای دلش را شاد سازد. شاعر از بی‌اعتنایی معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که یا به او امید دهد یا کاملاً ناامیدش کند. در پایان، شاعر به یاد می‌آورد که کسی به او گفته بود از راه عجز و نیاز چاره‌ای برای این عاشق بی‌داد بجویید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۹۸۷

آخر ای ظالم خدا را یاد کن
بنده را بندِ غم آزاد کن

یا به مکتوبی روانم تازه‌دار
یا به پیغامی دلم را شاد کن

گر چه با دست این سخن در گوشِ تو
از دو زلفت حلقه‌ای برباد کن

آخرم روزی به شیرینی بپرس
وآنگهم واله‌تر از فرهاد کن

با تو یاری گفته بود از راهِ‌عجز
چاره‌ی این کُشته‌ی بی‌داد کن

گفته[ای] من از کجا او از کجا
هر که را دردی‌ست گو فریاد کن

یا طمع بگسل نزاری از وصال
یا دلی از آهن و فولاد کن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.