هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر دردها و رنجهای عشق، جدایی و بیقراری است. شاعر از بیوفایی یار و جفای او شکایت میکند و از صبر و تحمل خود در برابر این مصائب میگوید. او همچنین به مقایسهی خود با شخصیتهای اساطیری مانند یعقوب و یوسف، مجنون و لیلی میپردازد و از عشق به عنوان نیرویی فراتر از عقل و منطق یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات به اساطیر و داستانهای قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۹۹۷
آبِروی خود ببردم در میانِ انجمن
از چه از من راست بشنو از دلِ بیخویشتن
هر زمانم بر سر آمد صد بلا از دستِ دل
ای مسلمانان خدا را همّتی در کارِ من
یار بر من آستین افشان چو سروِ بوستان
من لگدکوبِ جفایِ حلق چون صحنِ چمن
مرحبا با من عرق چینش چه معجز میکند
آنکه با یعقوب کرد از بویِ یوسف پیرهن
قارنِ صف در نکردهست آن که چشمش میکند
در مصافِ دلبری از مژّههایِ پرشکن
صبرِ من از غمزهی او میگریزد هم چنانک
در مقاماتِ وغا افراسیاب از تهمْتن
طاقتِ کوپالِهیجا و چو من بیچارهای
احتمالِ ورطهی هجران ندارد ممتحن
چون کند مجنون ز مکرِ نوفل و دیگر حبیب
بایدش ناچاره شد با ضدِّ لیلی تیغ زن
دوست را با دوست باید بود در خوف و رجا
یار را با یار باید بود در سرّ و عَلَن
اعتراضِ عاقلان بر عشق مجنون شرط نیست
ای ملامتگر حجاب از چشمِ خودبین برفکن
یا برو بنشین نزاری چون خردمندان به طوع
یا مرو دنبالهی چشمانِ مستِ پرفتن
یا تحمّل کردنِ جورِ خطا بینان به طبع
یا حذر کردن ز چشم و زلفِ خوبانِختن
از چه از من راست بشنو از دلِ بیخویشتن
هر زمانم بر سر آمد صد بلا از دستِ دل
ای مسلمانان خدا را همّتی در کارِ من
یار بر من آستین افشان چو سروِ بوستان
من لگدکوبِ جفایِ حلق چون صحنِ چمن
مرحبا با من عرق چینش چه معجز میکند
آنکه با یعقوب کرد از بویِ یوسف پیرهن
قارنِ صف در نکردهست آن که چشمش میکند
در مصافِ دلبری از مژّههایِ پرشکن
صبرِ من از غمزهی او میگریزد هم چنانک
در مقاماتِ وغا افراسیاب از تهمْتن
طاقتِ کوپالِهیجا و چو من بیچارهای
احتمالِ ورطهی هجران ندارد ممتحن
چون کند مجنون ز مکرِ نوفل و دیگر حبیب
بایدش ناچاره شد با ضدِّ لیلی تیغ زن
دوست را با دوست باید بود در خوف و رجا
یار را با یار باید بود در سرّ و عَلَن
اعتراضِ عاقلان بر عشق مجنون شرط نیست
ای ملامتگر حجاب از چشمِ خودبین برفکن
یا برو بنشین نزاری چون خردمندان به طوع
یا مرو دنبالهی چشمانِ مستِ پرفتن
یا تحمّل کردنِ جورِ خطا بینان به طبع
یا حذر کردن ز چشم و زلفِ خوبانِختن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.