هوش مصنوعی: این شعر درباره درد دوری از معشوق و ناتوانی در برابر تقدیر است. شاعر از بخت بد و ستیزه‌رویی روزگار شکایت می‌کند و بیان می‌کند که در غم عشق، جز ناله و زاری چاره‌ای نیست. او عشق را همراه با رنج و فداکاری می‌داند و معتقد است در راه عشق، علم و زهد و بزرگواری معنایی ندارد. شاعر همچنین تأکید می‌کند که عاشق از سرزنش نمی‌ترسد و عاشقی جز بردباری نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ناامیدی ممکن است برای کودکان قابل هضم نباشد.

شمارهٔ ۲۹

دوری از یار اختیاری نیست
لیک ما را ز بخت یاری نیست

چه کنم با ستیزه رویی بخت؟
چاره الّا که سازگاری نیست

هم ز عشقت بپرس حال دلم
گر به قول من استواری نیست

تا بگوید که بی توام شب و روز
کار جز ناله ها و زاری نیست

عشق و نام نکو چگونه بود؟
عشق جز رنج و جان سپاری نیست

ای که در عشق عافیت طلبی
غلطست این که می شماری نیست

هر کجا عشق، مستی و پستیست
علم و زهد و بزرگواری نیست

عاشق تر از سرزنش کجا ترسد؟
عاشقی جز که بردباری نیست

بر سر کوی عاشقان چه کند
هر که را برگ عجز و خواری نیست

گو برو آب روی خویش مبر
هر که را روی خاکساری نیست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.