هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر ناامیدی و حسرت عاشق از نرسیدن به وصال معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند خورشید و باد شمال، احساسات عمیق خود را نسبت به دوری از معشوق بیان می‌کند. او از این که تمام تلاش‌هایش برای رسیدن به معشوق بی‌ثمر مانده، شکایت دارد و حتی لطف معشوق نیز نتوانسته او را به وصال برساند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۶۷

اومید آدمی بوصالت نمی رسد
اندیشۀ خرد بکمالت نمی رسد

می گفت دل حدیث وصال تو ، عقل گفت:
خاموش، این حدیث محالت نمی رسد

خورشید آتشین که چنو نیست گرم رو
در گرد بارگیر جمالت نمی رسد

گفتم: دلم ز خدمت وصلت بصد بلا
الّا بدست بوس خیالت نمی رسد؟

لطف تو گفت: این چه حدیثست؟ هر سحر
پیغام من ز باد شمالت نمی رسد؟

از چه سیه ترست چو روزم زمان زمان
گر دود دل در آن خط و خالت نمی رسد؟

هر چ آن ز کاروان حوادث رسیدنیست
دم دم همی رسند و وصالت نمی رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.