هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌توجهی معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از ضعف جسمانی و روحی خود می‌گوید و این که معشوق قدر او را نمی‌داند. او از غم و اندوهی می‌نالد که تنها خودش آن را درک می‌کند و معشوق از آن بی‌خبر است. شاعر آرزو می‌کند که بتواند درد خود را به گوش معشوق برساند، اما می‌داند که حتی اگر این کار را بکند، معشوق درک نخواهد کرد. در نهایت، شاعر به صبر و انتظار به عنوان تنها چاره‌ی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های پیچیده‌ی شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۷۸

درد دل از حد گذشت و یار نداند
دل همه غم گشت و غمگسار نداند

شد ز ضعیفی تنم چنان که گر او را
گیری صد بار در کنار نداند

جان دهمش پای مزد تا ببرد دل
آری همه کس درین شمار نداند

ماه رخا! با لب تو جان رهی را
هست حدیثی که راز دار نداند

با همه کس خیره داد دست به پیوند
قدر خود آوخ که آن نگار نداند

خواهم کآنرا بگوش تو برسانم
لیک بشرطی که گوشوار نداند

چشم تو کی غم خورد بحال دل من؟
کو همه جز مستی و خمار نداند

جورز خوبان توان ببرد و لیکن
غمزۀ مست تو حدّ کار نداند

خسته دلم را چو آرزوی تو خیزد
چاره بجز صبرو انتظار نداند

آنچه تو دانی ز گونه گونه جفاها
نیک بدآنست که روزگار نداند
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.