هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و بی‌وفایی معشوق رنج می‌برد. شاعر از ناپایداری دنیا، فراموشی عشق و رنج‌های روحی خود می‌گوید و اشاره می‌کند که تمام آرزوها و امیدهایش نابود شده‌اند. او از زخم‌های عاطفی و دروغ‌های معشوق شکایت دارد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تنها چیزی که باقی مانده، درد فراق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و روحی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، موضوعاتی مانند درد فراق و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۷۹

آه کان قاعدۀ وصل چنان هم بنماند
زان همه عیش و طرب نام و نشان هم بنماند

اشک من خود سپری بود و لیکن گه گاه
مددی بود ز خون دل و آن هم بنماند

جان بسی کدم و در سینه همی پروردم
غم عشق تو نهان، لیک نهان هم بنماند

گه گهم از تو بدی زخم زبانی بدروغ
خود باقبال من آن زخم زبان هم بنماند

تن در اندوه دهم غم خورم و دم نزنم
که چنین هم بنماند چو چنان هم بنماند

خود همان بد که مرا بی دل و شیدا کردی
ورنه آن دل بتوای جان و جهان هم بنماند

دو سه روز دگر این زحمت ما میکش ازانک
ناگهانت خبر آید که فلان هم بنماند

گفته بودی نگذارم که بماند دل تو
راستی را دل تنها نه که جان هم بنماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.