۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

می شنوم باز که باری دگر
رغم مرا کرده یی یاری دگر

نیست قرارت بر من تا ترا
با دگری هت قراری دگر

تو بکنار دگران وز تو من
در هو بوس و کناری دگر

باز سرا کار نو آورده یی
اینت دگر ره سرو کاری دگر

نیک بدانست که ما جز بدی
از تو نکردیم شکاری دگر

دل بتو دادن نه صوابست، لیک
رفت ازین نوبت باری دگر

دل ز غم ار خون شودم گو که شود
نیست جز این کارش کاری دگر

خوش نبود الحق در راه عشق
هر نفسی تازه شماری دگر

ورنه توانم که کنم رغم تو
به ز تو یا همچو تو یاری دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.