هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از بی‌تابی، بی‌خوابی و درد دوری می‌گوید و یادآور می‌شود که هر آنچه از معشوق به یاد دارد، مانند گوهری درخشان در چشمش می‌درخشد. همچنین، او از وعده‌های معشوق برای آرام کردن دلش سخن می‌گوید و در نهایت، ترس را دلیل دوری دلش از خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۸

زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام
یک باره ترک صبر و دل و هوش کرده ام

هرچ آن نه عشق تست ببازی دانة گهر
هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام

در چشم من شدست یکی دانة گهر
هر نکته یی که از دهنت گوش کرده ام

خالی شده دماغ من از مستی و خمار
زان باده ها که از لب تو نوش کرده ام

بر چرخ می رسید خروش دل از فراق
او را بوعده های تو خاموش کرده ام

از چشم نیم خواب تو امروز روشنست
آن ناله ها که من ز غمت دوش کرده ام

دستم که زیر سنگ فراقست هر شبی
تا روز با غم تو در آغوش کرده ام

پرسیدم از دلم که چرا دوری از برم؟
گفتا که خوف را رخ نیکوش کرده ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.