۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹

نه دست رسی بیار دارم
نه طاقت انتظار دارم

هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم

در راه غمت کنم هزینه
گر یک دل وگر هزار دارم

این خسته تنی چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم

من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم

در آب دو دیده غرقه گشتم
و اومید لب و کنار دارم

دل بردی و رفتی و همین بود
من با تو بسی شمار دارم

دشنام همی دهی مرا باش
من با دو لب تو کار دارم

گر دریابم شبی ز بوسش
حقّا که دومه فگار دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.