هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد فراق می‌گوید. او از نداشتن دسترسی به معشوق و بی‌طاقتی در انتظار شکوه می‌کند، اما با این حال هر رنجی را از جانب معشوق و روزگار می‌پذیرد. شاعر به بهای عشق اشاره می‌کند و یادگار معشوق را در وجود خود زنده می‌داند. او با وجود دل‌شکستگی، هنوز امید به وصال دارد و حتی با وجود دشنام معشوق، باز هم به او عشق می‌ورزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده، درد فراق و احساسات شدید است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۱۹

نه دست رسی بیار دارم
نه طاقت انتظار دارم

هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم

در راه غمت کنم هزینه
گر یک دل وگر هزار دارم

این خسته تنی چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم

من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم

در آب دو دیده غرقه گشتم
و اومید لب و کنار دارم

دل بردی و رفتی و همین بود
من با تو بسی شمار دارم

دشنام همی دهی مرا باش
من با دو لب تو کار دارم

گر دریابم شبی ز بوسش
حقّا که دومه فگار دارم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.