هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق و دوری معشوق رنج می‌برد. شاعر از نبود معشوق، بی‌قراری دل، سختی‌های راه وصال و ناامیدی از رسیدن به آرزوهایش می‌گوید. او در اوج درماندگی، به دنبال پناهگاهی می‌گردد اما راهی نمی‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی انسانی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۱

جانرا چو نیت وصل تو حاصل کجا برم؟
دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟

بی ئصل جانفزای و حدیث چو شکّرت
این عیش همچو زهر هلاهل کجا برم؟

بگسست چرخ تار حیاتم بدست هجر
چون وصل نیست کو همه بگسل کجا برم؟

بنیاد خوشدلیّ من از سیل خیز اشک
گیرم که خود نگردد باطل، کجا برم؟

بی پایمرد وصل ز غرقاب حادثات
کشتی عمر خویش بساحل کجا برم؟

منزل دراز و بارکشم لنگ و من ضعیف
بارم گران و راه پر از گل کجا برم؟

ریگ روان و تیره شب و ابر و تند باد
من چشم درد، راه بمنزل کجا برم؟

مشکل گشای وصل اگر دیرتر رسد
چندین هزار قصّۀ مشکل کجا برم؟

گیرم که ارزوی دلم جمله حاصلست
اکنون چو نیست روی تو حاصل کجا برم؟

گفتند: برگرفت فلان دل ز مهر تو
من داوریّ مردم جاهل کجا برم؟

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.