هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم‌ها و رنج‌های بی‌ثمر زندگی خود می‌گوید و احساس می‌کند که روزگار برای او جز غصه چیزی به ارمغان نیاورده است. او درگیر سردرگمی است و نمی‌داند که مشکل از جهان است یا از دل خودش. حتی گل‌هایش نیز از خون دل او ساخته شده‌اند. شاعر از بی‌عدالتی جهان شکایت دارد و احساس می‌کند که هرچه تلاش می‌کند، باطل است. حتی اگر جهان پر از شادی باشد، منزلگاه او همیشه در کوچه‌های غم خواهد بود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۲

بجز از غصّه های مشکل من
چیست از روزگار حاصل من؟

نیک سرگشته ام نمی دانم
که جهان ناخوشست یا دل من

خالی از خون دل نیم گویی
شد سرشته ز خون دل گل من

جان ستاند سپهر و عشوه دهد
لیست انصاف با معامل من

وه که چون در مقام اندیشه
می چکد خون ز حال مشکل من

زان همه رنجهای بی ثمرت
وان همه سعیهای باطل من

گر جهان منزل طرب گردد
سر کوی غمست منزل من
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.