هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از دوری معشوق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند. او از غم فراق، بی‌توجهی معشوق و تنهایی خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و جفا نکند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۳۳

کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟

ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده
اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من

بپرس حال دل من بشرح از غم خویش
که آگهست خود از حال سوزیانی من

چنان که بر دل من هست سر گرانی تو
مباد در پی حسن تو دل گرانی من

غریب شهر توام، رحمتی بکن آخر
مکن جفا و ببخشای بر جوانی من

بشهر خویش مرا پاسبان بدند کسان
کنون همه ز پی تست پاسبانی من

بدین صفت که منم از زمانه سر گشته
نبود در خورم این عشق ناگهانی من

ز آب چشم برنج اندرم که هر لحظه
بخلق بر شمرد محنت نهانی من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.