هوش مصنوعی: این شعر از دل‌دردها و رنج‌های شاعر سخن می‌گوید. او از غم، اندوه، بی‌خوابی و دردهای پنهان در وجودش می‌نالد. شاعر از عشق و دلبستگی‌های نافرجام و گرفتاری در دام زیبایی‌ها یاد می‌کند، اما در نهایت به این نتیجه می‌رسد که در این راه به دست استاد (شاید عشق یا تقدیر) افتاده است. او آرزو می‌کند که اگر یاری حالش را می‌دانست، بدون پرسش به کمکش می‌آمد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد دل، رنج عشق و گرفتاری در دام زیبایی‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۳۸

مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی
که گر بدور فتادی مرا به افتادی

طرب نکوهی، انده کشی، غم اندوزی
ز کار عیش پشیمان، بدرد دل شادی

درو بهر سر مویی نهفته درد دلی
درو بهر سر انگشت، خار بیداری

بسان شعلۀ انگشت هر نفس که زنم
برو چنان که بر آتش براوفتد بادی

تنم ز خون جگر گشته بود مالامال
اگر نه نایژةۀ خون ز دیده بگشادی

بدام خوبان صد ره فتاد و بیرون جست
ولی فتاد ازین ره بدست استادی

بدین صفت که منم یار ار بدانستی
به پرسش ار نشدی رنجه، کس فرستادی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.