۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۱

لب و دندان یار من نگرید
خوشی روزگار من نگرید

تیر دیدی که در کمان باشد
قامتش در کنار من نگرید

اختیار منست خوبی او
خوبی اختیار من نگرید

ترسم از نازکی برنجد اگر
تیز در روی یار من نگرید

نظر از چشم من اوام کنید
هرکه اندر نگار من نگرید

یا چو در روی او نگاه کنید
باری هم از شمار من نگرید

دوش هندی خویش خواند مرا
اینهمه اعتبار من نگرید

بوسه یی خواستم همی ز لبش
گفت: خه! کار و بار من نگرید

با دهانت فتاد بوسۀ من
چشم بد دور کار من نگردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.