هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که شاعر از بیوفایی و جفای معشوق متحمل شده است. او از شبهایی یاد میکند که دل به معشوق سپرده و اکنون از آتش عشق و بیوفایی او میسوزد. شاعر با طنز تلخ از معشوق میخواهد که کمی لطف بیاموزد، چرا که او تنها جور و جفا را آموخته است. در پایان، شاعر به نوروز و رسمهای آن اشاره میکند و امیدوار است که از معشوق نظری نوروزی دریافت کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج همراه است و همچنین از طنز تلخ استفاده شده است. این مفاهیم برای درک بهتر به بلوغ عاطفی و فکری نیاز دارند که معمولاً از سن 16 سالگی به بالا در افراد شکل میگیرد.
شمارهٔ ۱۵۰
بار دیگر ز که می آموزی
این که دلها بجفا می سوزی؟
می دری پرده و می سوزی دل
بر غمزه زکین اندوزی
طالعی بد بود آن شب که دلم
بتو دادم ز پی بهرورزی
تا زنی در دلم آتش بادب
ازده انگشت چراغ افروزی
خه خه، ای دلبر درّا دوزا
خوب می دّری و خوش می دوزی
اندکی لطف بیاموز آخر
خود همه جور و جفا آموزی
هر چه خط با رخ زیبای تو کرد
کینه از سینۀ من می توزی
این همه عشوةۀ تو دانم چیست
بی وفاییم همی آموزی
سر سالست، مرا از رخ تو
نظری رسم بود نوروزی
این که دلها بجفا می سوزی؟
می دری پرده و می سوزی دل
بر غمزه زکین اندوزی
طالعی بد بود آن شب که دلم
بتو دادم ز پی بهرورزی
تا زنی در دلم آتش بادب
ازده انگشت چراغ افروزی
خه خه، ای دلبر درّا دوزا
خوب می دّری و خوش می دوزی
اندکی لطف بیاموز آخر
خود همه جور و جفا آموزی
هر چه خط با رخ زیبای تو کرد
کینه از سینۀ من می توزی
این همه عشوةۀ تو دانم چیست
بی وفاییم همی آموزی
سر سالست، مرا از رخ تو
نظری رسم بود نوروزی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.