هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج شب‌های بی‌خوابی و غم‌هایش می‌گوید. او از بی‌تفاوتی دیگران نسبت به رنجش شکایت دارد و آرزو می‌کند که آنها نیز روزی درد او را درک کنند. شاعر از مخاطب می‌خواهد که به او مهربانی کند و آزارش ندهد، چرا که او به اندازه‌ی کافی غم کشیده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند غم، تنهایی و درخواست کمک است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۴۹

هر شبی با دلی و صد زاری
منم و آب چشم و بیداری

بنماندست آب بر جگرم
بس که چشمم کند گهرباری

دل تو از کجا و غم ز کجا؟
تو چه دانی که چیست غمخواری؟

آنگه از حال من شوی آگاه
که چو من یک شبی بروز آری

گفتم جان بیار و عشوه ببر
چشم بد دور ازین کله داری

مردمی کن، مجوی آزارم
که نه کاریست مردم آزاری

بار تو بر دلم خود بود
خشم خوشتر کنون بسر باری

من فراوان کشیده ام غم دل
لیک کم بوده ام بدین زاری

که نه صبر همی کند پشتی
که نه یارم همی دهد یاری
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.