هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از بی‌وفایی و دوری معشوق شکایت می‌کند و به یاد روزهای گذشته و محبت‌های از دست رفته می‌اندیشد. او از غم و دوری معشوق می‌نالد و از رفتارهای ناپایدار و بی‌توجهی‌های او انتقاد می‌کند. همچنین، شاعر از تیرگی دل و عقل خود سخن می‌گوید و اشک‌هایش را به عنوان روشنایی در تاریکی توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری قدیمی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۵۶

خه، شاد و کش آمدی کجایی؟
شرمت بادا ز بی وفایی

کو آن عهد و استواری ؟
کو آن همه مهر و آشنایی؟

خود هیچ ز حال ما نپرسی
یک لحظه بنزد ما نیایی

جان و سر تو که هم سر آید
آن محتشمیّ و این گدایی

ما را چو فقاع بسته کردی
تا کوزه ز دیگران گشایی

گفتی که ز من جفا نبینی
هر چند که بیشم آزمایی

تقصیر نمی کنی زه تو
تو خود نه ز مردم جفایی

ای غم ز تو من چه عذر خواهم؟
پیوسته تو در صداع مایی

وی وصل ترا چه بود باری
کز دور رخم نمی نمایی

ای دل تو عظیم تیره رویی
وی عقل تو سخت تیره رایی

ای اشک تو باری از میانه
بر خود زده یی دو روشنایی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.