هوش مصنوعی:
این متن روایتگر فردی است که برای خدمت و دادخواهی به درگاه بزرگی میآید، اما بیپاسخ میماند و ناامید بازمیگردد. او در راه با سختیهای بسیاری مانند گرمای آفتاب روبهرو میشود و در نهایت، بدون دریافت عدالت، بازمیگردد. در پایان، از پردهدار لطف درخواست میشود تا به خواجه پیام برساند که فردی برای خدمت آمده بود، اما محروم بازگشت.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و عاطفی مانند ظلم، ناامیدی و انتظار است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری داشته باشد.
شمارهٔ ۶۹ - ایضا له
آمد رهی به خدمت و تادیر گه نشست
وانگه ندیده چهرة مخدوم بازگشت
راهی دراز بود و ز تاثیر آفتاب
چون سنگ بود کآمد و چون موم بازگشت
آمد به درگهت متظّلم ز روزگار
دادش نداد دولت و مظلوم بازگشت
تا آن زمان نشست که سلطان نیمروز
از ترکتاز مملکت روم بازگشت
ای پرده دار لطف کن و خواجه را بگوی
کامد رهی بخدمت و محروم بازگشت
وانگه ندیده چهرة مخدوم بازگشت
راهی دراز بود و ز تاثیر آفتاب
چون سنگ بود کآمد و چون موم بازگشت
آمد به درگهت متظّلم ز روزگار
دادش نداد دولت و مظلوم بازگشت
تا آن زمان نشست که سلطان نیمروز
از ترکتاز مملکت روم بازگشت
ای پرده دار لطف کن و خواجه را بگوی
کامد رهی بخدمت و محروم بازگشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.