هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج خود می‌گوید و از روزگار و حاکم زمانه شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که در این شرایط سخت، هیچ‌کس به فکر او نیست و حتی از خود می‌پرسد که چگونه می‌تواند به زندگی ادامه دهد. شاعر به وضعیت نابسامان خود و دیگران اشاره می‌کند و از بی‌عدالتی و بی‌توجهی حاکمان گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، بیان درد و رنج و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱۳ - ایضا له

ای صدر روزگار به عهد تو روزگار
خون دلم بشادی هر خس چه می خورد ؟

روزی ز روی لطف نگویی که خود فلان
در حالتی چنین خود رده کس چه می خورد؟

از خورد چونکه جانوران را گزیز نیست
دانم که نیست جان مقدّس ، چه می خورد؟

از ما نیافت هیچ و کسی دیگرش نداد
و او خود نداشت دستگهی ، پس چه می خورد؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲ - ایضا له فی صفة الفرس
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴ - جواب نامهٔ صدر صفی الدّین یزدی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.