هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ضمیر خود به عنوان جاسوس غیب یاد می‌کند و از بی‌عدالتی‌ها و محرومیت‌هایی که متحمل شده است گلایه می‌کند. او بیان می‌کند که بدون هیچ جرمی در حبس افتاده و از بدبختی و طالع معکوس خود می‌نالد. شاعر از خواجه می‌خواهد که رسم او را تغییر ندهد و بیش از این آبرویش را نریزد. در پایان، اگر گناهی به او نسبت داده شده، می‌خواهد که به طور قطعی محکوم شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، موضوعاتی مانند بی‌عدالتی و تقدیر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۶ - ایضا له

ای ضمیر تو غیب را جاسوس
وی تو مسعود و دشمنت منحوس

مدّتی رفت تا مرا کرمت
نه ز مطعوم داد و نه ملبوس

کرده یی حبس رسم من بی جرم
وین هم از بخت و طالع معکوس

چیست موجب که از میان رسوم
رسم من گشت ناگهان مطموس

مکن ایخواجه رسم من بفرست
مشکن بیش از این مرا ناموس

ور گناهی حوالت است به من
غلّه مطلق کن و مرا محبوس
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.