هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان عشق و وفاداری خود به معشوق یا شخصی بزرگ میپردازد. او خدمت به این شخص را ارزشمندترین کار عمر خود میداند و مدعی است که مدح و ستایش او درمان هر دردی است. شاعر با وجود تلاشهای فراوان، خود را لایق خدمت به این شخص نمیداند و در نهایت با تهیهی شربتی از جان شیرین، آن را به عنوان پیشکش تقدیم میکند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۴۱ - ایضا له
ای خدمت تو ذخیرة عمرم
وی مدحت تو علاج هر دردم
آثار عنایت تو می بینم
چندانکه بگرد خویش می گردم
در وقت نجشّم خداوندان
اندیشة خدمتی همی کردم
چون هیچ نبود لایق ایشان
تشویر ز گونه گون همی خوردم
گفتم کم از آن که شربتی سازم
با خویشتن این سخن بپروردم
در آب حیات جان شیرین را
حل کردم و پیش خدمت آوردم
محتاج بیخ نباشد این شربت
کافسرده شدست از دم سردم
وی مدحت تو علاج هر دردم
آثار عنایت تو می بینم
چندانکه بگرد خویش می گردم
در وقت نجشّم خداوندان
اندیشة خدمتی همی کردم
چون هیچ نبود لایق ایشان
تشویر ز گونه گون همی خوردم
گفتم کم از آن که شربتی سازم
با خویشتن این سخن بپروردم
در آب حیات جان شیرین را
حل کردم و پیش خدمت آوردم
محتاج بیخ نباشد این شربت
کافسرده شدست از دم سردم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۰ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۲ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.