هوش مصنوعی: این شعر یک مدیحه‌سرایی در وصف شخصی بزرگوار و بخشنده است که با فضل و دانش خود طلسم‌های علوم را گشوده و به عدالت و بخشش مشهور است. شاعر از او درخواست‌های مختلفی دارد، از جمله قبول دامادی، بخشش به غایبان و یادآوری خود در دعاهای سحرگاهی.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق شعری و ادبیات کلاسیک فارسی است که درک آن به دانش زبانی و فرهنگی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و کنایه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۰۹ - ایضا له

شهاب دین که زبانم پر از مدایح تست
زهی که هست ز تو جان فضل را شادی

به دست عقل زبان خیال دربستی
به نوک کلک در سرّ غیب بگشادی

گشاده گشت بیک ره طلسمهای علوم
چو تو طلایۀ فکرت بدو فرستادی

مرا که اهل سخن بندگی کنند به طلوع
بجای خود بود ار باشد از تو آزادی

ز من به حضرت شاه جهان رسان و بگوی
که ای یگانۀ عالم به مردی و رادی

بریخت بخشش تو خون لعل و آب گهر
بکند خنجر تو بیخ ظلم و بیداری

ز جود دست تو بیداد بر زرو گهرست
وگرنه داد همه چیزها نکو دادی

عروس خاطر من رغبت جناب تو کرد
اگر قبول ترا هست رای دامادی

نوالة شرف از غایبان دریغ مدار
چو در سرای کرم خوان عام بنهادی

صدای صیت تو آواز داد و خواند مرا
مگو که خواندت؟ وینجا چگونه افتادی؟

بکنه آرزوی کس، کسی دگر نرسد
چنان که هست ترا آرزو چنان بادی

به وقت لطف و نوازش مکن فراموشم
که در دعای سحرگه مرا تو بر یادی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.