۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۱ - وله ایضا

این همه سرکشی مکن بر من
گر چه معزولم و تو بر کاری

گر چه ماهر دوان دو کار گیرم
که کند مان خرد خریداری

حالت من خلاف حالت تست
تا مرا همچو خود نپنداری

من چو کلکم که نشر علم کند
تو چو شمشیر تیز و خون خواری

نسختی از نیام و مقلمه است
حالت ما به گاه بیکاری

تو بگاه عمل سر افرازی
سرنگون، گاه عزلت از خواری

من به عطلت درون سرافرازم
وز عمل باشدم نگونساری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰ - در مدح صدر قوام الملّة و الّدین ابراهیم بنداری گوید و به دمشق فرستد.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.