هوش مصنوعی:
این متن یک سرودهٔ اخلاقی و عرفانی است که به نقد رفتارهای ناپسند مانند حرص، طمع، و دوری از حقیقت میپردازد. شاعر مخاطب را از دنبال کردن هوا و هوس برحذر میدارد و او را به بازگشت به راه راست و رعایت صداقت و صفا دعوت میکند. همچنین، به اهمیت نماز و حضور قلب در آن اشاره شده و هشدار داده میشود که عمر گرانبها به بطالت نگذرد.
رده سنی:
15+
محتوا دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند نقد حرص و طمع یا تأکید بر نماز ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۳۴۰ - وله ایضا فی التوبیخ
ای که پی حرص و هوا می روی
راه نه اینست . کجا می روی؟
راه بران زان سوی دیگر شدند
پس تو برین راه خطا می روی
روی برگردان که بروی آردت
این که تو آنرا ز قفا می روی
نیک ز بد با زندانی همی
زان بر هر چیز فرا می روی
بر طمع سود و زیان می کنی
از پی راحت به بلا می روی
هیچ تو در بند بقا نیستی
خود همه در بند قبا می روی
نیستی آگه که تو بی خویشتن
دم بدم از خود به فنا می روی
هر چه دروغست ز خود دور کن
گر تو ره صدق و صفا می روی
با تو همه لطف و کرم کرده اند
پس تو چرا راه جفا می روی؟
حرص جوانت بتر از اژدهاست
گر چه ز پیری به عصا می روی
عمر گرامی ز تو ضایع شدست
شاید اگر پشت دو تا می روی
هستی تو داد ترا بر فنا
نیست شو از راه بقا می روی
چون به نماز آیی آهسته باش
از چپ و از راست چرا می روی؟
ساعتکی ساکن و بر جای باش
چون بتقاضای عطا می روی
یک جهتی تا که نیی در نماز
چون بنمازی همه جا می روی
بر سر راهی سفری بس دراز
وانگهی از توشه جدا می روی
مظلمه در گردن و وزروو بال
وه که چه با برک و نوامی می روی
حاصل خود بین که پس از شصت سال
بر چه صفت پیش خدا می روی
راه نه اینست . کجا می روی؟
راه بران زان سوی دیگر شدند
پس تو برین راه خطا می روی
روی برگردان که بروی آردت
این که تو آنرا ز قفا می روی
نیک ز بد با زندانی همی
زان بر هر چیز فرا می روی
بر طمع سود و زیان می کنی
از پی راحت به بلا می روی
هیچ تو در بند بقا نیستی
خود همه در بند قبا می روی
نیستی آگه که تو بی خویشتن
دم بدم از خود به فنا می روی
هر چه دروغست ز خود دور کن
گر تو ره صدق و صفا می روی
با تو همه لطف و کرم کرده اند
پس تو چرا راه جفا می روی؟
حرص جوانت بتر از اژدهاست
گر چه ز پیری به عصا می روی
عمر گرامی ز تو ضایع شدست
شاید اگر پشت دو تا می روی
هستی تو داد ترا بر فنا
نیست شو از راه بقا می روی
چون به نماز آیی آهسته باش
از چپ و از راست چرا می روی؟
ساعتکی ساکن و بر جای باش
چون بتقاضای عطا می روی
یک جهتی تا که نیی در نماز
چون بنمازی همه جا می روی
بر سر راهی سفری بس دراز
وانگهی از توشه جدا می روی
مظلمه در گردن و وزروو بال
وه که چه با برک و نوامی می روی
حاصل خود بین که پس از شصت سال
بر چه صفت پیش خدا می روی
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۹ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۱ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.