هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و محرومیتهای خود میگوید و از معشوق یا قدرتی بالاتر درخواست کمک و راهنمایی میکند. او خود را مانند شمعی سوخته و پروانهای در گردش اقبال توصیف میکند و از تنهایی، وامداری و بیپناهی سخن میگوید. در پایان، از خداوند یا معشوق میخواهد که یا او را نجات دهد یا به او اشارهای کند تا از این رنجها رهایی یابد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۹۳ - وله ایضاً فیه
ای ز دستت آز را سرمایه یی
ذکر حاتم با کفت افسانه یی
ذات پر معنیّ تو اندر جهان
صورت گنجیست در ویرانه یی
آشکارا پیش ذهن و خاطرت
هر کجا در غیب پنهان خانه یی
هست در دور کف دریا کشت
هفت دریا کمتر از پیمانه یی
نیست از من سوخته تر در جهان
شمع اقبال ترا پروانه یی
کار من بگشاید ارکلکت شود
در کلید روزیم دندانه یی
تا در این شهر آمدم از بس اوام
من رهی بفروختم کاشانه یی
وام داری هر دم از هر گوشه یی
در من آویزد چنان دیوانه یی
گر نمایم رخ بدو چون آینه
چنگ در ریشم زند چون شانه یی
چشمها بر راه دارم همچو دام
تا کجا افتد بچنگم دانه یی
من چنین محروم و از انعام تو
گشته هر آواره یی فرازنه یی
مانده من لب خشک و در بحر سخات
آشنا ور گشته هر بیگانه یی
حسبة لله بفرما منعما
در خلاص کار من پروانه یی
یا اشارت کن که تا مطلق کنند
وقت را مرسوم موقوفانه یی
از تردّد بر لب آمد جان من
آریی فرمای یک ره یا نه یی
ذکر حاتم با کفت افسانه یی
ذات پر معنیّ تو اندر جهان
صورت گنجیست در ویرانه یی
آشکارا پیش ذهن و خاطرت
هر کجا در غیب پنهان خانه یی
هست در دور کف دریا کشت
هفت دریا کمتر از پیمانه یی
نیست از من سوخته تر در جهان
شمع اقبال ترا پروانه یی
کار من بگشاید ارکلکت شود
در کلید روزیم دندانه یی
تا در این شهر آمدم از بس اوام
من رهی بفروختم کاشانه یی
وام داری هر دم از هر گوشه یی
در من آویزد چنان دیوانه یی
گر نمایم رخ بدو چون آینه
چنگ در ریشم زند چون شانه یی
چشمها بر راه دارم همچو دام
تا کجا افتد بچنگم دانه یی
من چنین محروم و از انعام تو
گشته هر آواره یی فرازنه یی
مانده من لب خشک و در بحر سخات
آشنا ور گشته هر بیگانه یی
حسبة لله بفرما منعما
در خلاص کار من پروانه یی
یا اشارت کن که تا مطلق کنند
وقت را مرسوم موقوفانه یی
از تردّد بر لب آمد جان من
آریی فرمای یک ره یا نه یی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲ - و قال ایضاً
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.