هوش مصنوعی:
این متن شعری از خیام یا شاعری با سبک مشابه است که دربارهی توبه‶شکنی و بازگشت به مینوشی صحبت میکند. شاعر ابتدا از توبه کردن از میگساری میگوید، اما سپس تحت تأثیر مخدوم خود (شخصی با جایگاه بالا) دوباره به مینوشی روی میآورد. او از فضایل این مخدوم، مانند جود و کرم، اخلاق پاکیزه و الطاف بیاندازهاش سخن میگوید. همچنین، از بزمهای دوستانه، شرابنوشی و لذتهای زندگانی در کنار دوستان یاد میکند. در پایان، شاعر به پیری و گذر عمر اشاره میکند و از مفهوم «من» و هویت انسانی سؤال میپرسد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل موضوعات بزرگسالانه مانند مینوشی و تفکرات فلسفی دربارهی هویت و پیری است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، زبان و سبک شعری آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل درک نباشد.
بخش ۴۴ - پس از توبه
پس از یک دو سالم که توفیق حی
مساعد شد و توبه کردم ز می
دگر باره مخدوم ملایِ بیک
که بادش قرین روز و شب بخت نیک
به جامِ مروّق خمارم شکست
سر توبه بی اختیارم شکست
خدیوست و تکلیفِ مالایطاق
چه درمان چنین اوفتاد اتّفاق
به الفاظ شیرین زبان برگشاد
می تلخ بستان که از روی داد
تورا می سزد می پرستی و بس
برآئین تو می نخوردست کس
چو ممزوج شد با مزاجِ تو می
تحاشی مکن تا توانی ز وی
چو می می دهد خاطرت را فرح
دگر دست خالی مدار از قدح
چو چندی برآمد ازین نذر باز
هلالم دگر باره شد بدر باز
ضرورت علی الجمله خیّام وار
گرفتم به کف بر، میِ خوشگوار
زدم خیمه پهلوی خرگاه دوست
چه گویم که مولی و مخدومم اوست
جهانِ کرم مجدِ دین خواجه مجد
که بر رایِ او کرد خورشید وجد
کریم خراسان محمّد که جود
به عجز اوفتد پیش او در سجود
حمید جهان ابن احمد که عقل
ز خورشید رایش کند فیض نقل
چنان دست جود و کرم پیش کرد
که نیش خِجالت دلم ریش کرد
چه گویم ز پاکیزه اخلاق او
ز افراطّ الطاف و اِشفاقِ او
زمانی زمن بی خبر کی بُدی
که نه بر کف و در سرم می بُدی
ز صدر وزارت چو برخاستی
چو فردوس بزمی بیاراستی
سماع و شرابِ مروّق روان
مدامم خوش و تازه روح و روان
اگر فکرتم در ربودی دمی
فتادی در ابرویِ عیشم خمی
زبان برگشادی به شیرین سخن
که از ما ملالت خدا را مَکُن
دلم را سبک باز دریافتی
چو خاطر به جایِ دگر تافتی
حضورِ حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدراخص فخرِدین
میان بسته دایم به صدق و صفا
مصفّا چو اخوان به شرط وفا
دل افروز در مجلسِ دل نواز
به سر برده ایّام در عزّ و ناز
مع القصّه در بزمِ صاحب مدام
شب و روز خوش بود می بر دوام
بسی نیز بودی که دامن کشان
به سر وقتِ من آمدندی خوشان
چو تَرتیبکی داشتم در شراب
زلایعقلی کردمی اجتناب
پسندیدة بزم صاحب شدم
مقرّب به صدرِ مراتت شدم
ز پیری که نارد ملالت جوان
قیاسش ز آداب کردن توان
چه گویم دگر هر چه گویم منیست
منی چیست ای یار اهریمنی ست
مساعد شد و توبه کردم ز می
دگر باره مخدوم ملایِ بیک
که بادش قرین روز و شب بخت نیک
به جامِ مروّق خمارم شکست
سر توبه بی اختیارم شکست
خدیوست و تکلیفِ مالایطاق
چه درمان چنین اوفتاد اتّفاق
به الفاظ شیرین زبان برگشاد
می تلخ بستان که از روی داد
تورا می سزد می پرستی و بس
برآئین تو می نخوردست کس
چو ممزوج شد با مزاجِ تو می
تحاشی مکن تا توانی ز وی
چو می می دهد خاطرت را فرح
دگر دست خالی مدار از قدح
چو چندی برآمد ازین نذر باز
هلالم دگر باره شد بدر باز
ضرورت علی الجمله خیّام وار
گرفتم به کف بر، میِ خوشگوار
زدم خیمه پهلوی خرگاه دوست
چه گویم که مولی و مخدومم اوست
جهانِ کرم مجدِ دین خواجه مجد
که بر رایِ او کرد خورشید وجد
کریم خراسان محمّد که جود
به عجز اوفتد پیش او در سجود
حمید جهان ابن احمد که عقل
ز خورشید رایش کند فیض نقل
چنان دست جود و کرم پیش کرد
که نیش خِجالت دلم ریش کرد
چه گویم ز پاکیزه اخلاق او
ز افراطّ الطاف و اِشفاقِ او
زمانی زمن بی خبر کی بُدی
که نه بر کف و در سرم می بُدی
ز صدر وزارت چو برخاستی
چو فردوس بزمی بیاراستی
سماع و شرابِ مروّق روان
مدامم خوش و تازه روح و روان
اگر فکرتم در ربودی دمی
فتادی در ابرویِ عیشم خمی
زبان برگشادی به شیرین سخن
که از ما ملالت خدا را مَکُن
دلم را سبک باز دریافتی
چو خاطر به جایِ دگر تافتی
حضورِ حریفان بس خوش نشین
به تخصیص صدراخص فخرِدین
میان بسته دایم به صدق و صفا
مصفّا چو اخوان به شرط وفا
دل افروز در مجلسِ دل نواز
به سر برده ایّام در عزّ و ناز
مع القصّه در بزمِ صاحب مدام
شب و روز خوش بود می بر دوام
بسی نیز بودی که دامن کشان
به سر وقتِ من آمدندی خوشان
چو تَرتیبکی داشتم در شراب
زلایعقلی کردمی اجتناب
پسندیدة بزم صاحب شدم
مقرّب به صدرِ مراتت شدم
ز پیری که نارد ملالت جوان
قیاسش ز آداب کردن توان
چه گویم دگر هر چه گویم منیست
منی چیست ای یار اهریمنی ست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۳ - من کیستم
گوهر بعدی:بخش ۴۵ - خطاب به شاهنشاه و نصرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.