هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق شدید و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر خود را دیوانه‌ای می‌داند که عشقش همه‌جا را فرا گرفته و حتی آسمان را بخشی از وجود خود می‌پندارد. او از رازداری عشقش می‌نالد که اکنون برملا شده و همچنین از هجران بی‌پایان خود شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۱۲ - شب وصل حبیب

آن که آتش افکند درخلق جانان من است
وانکه می سوزد از آن رویش همین جان من است

تا شدم دیوانه پیشم قصر شه ویرانه است
کآسمان فیروزه ای ازطاق ایوان من است

عشق ورزیدم نهان ای وای بر من کین زمان
نقل هرمجلس حدیث عشق پنهان من است

گرفلک خواهد که سازد خانه مردم خراب
گو مکش زحمت که کار چشم گریان من است

آنچه در دم بگذرد باشد شبی وصل حبیب
وآنچه را پایان نباشد روز هجران من است

مرد محیی و سیه پوشید بهر ماتمش
هرکجا ورقی بود ز اوراق دیوان من است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - پای دل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - زلال رحمت حق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.