هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. او حاضر است تمام رنجها و جفاها را تحمل کند و حتی دشمنی دیگران را بپذیرد، فقط به امید وصال معشوق. شاعر معشوق را مونس، دولت، قبلۀ دل و کعبۀ آمال خود میداند و از او میخواهد که به او رحم کند. در پایان، با امید به وفای معشوق، بار جفا را به جان میخرد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و زبان شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۴۳
ای به تو آرزویِ من بیشتر از جفایِ تو
سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو
دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان من بکشم برای تو
باقیِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی
نا کسم ار نُطُق زنم مختلفِ رضایِ تو
مونسِ من خیالِ تو دولتِ من وصالِ تو
قبلۀ من جمالِ تو کعبۀ من سرایِ تو
از درِ تو کجا روم آری اگر ترا کسی
هست به جای من مرا نیست کسی به جایِ تو
بر سرِ آب و آتشم از دل و دیده رحم کن
بادِ نفاق در سرم نیست به خاکِ پایِ تو
ظاهر اگر نمیکنی میل به دوستیِ من
روشنیی به خاطرم میرسد از صفایِ تو
دست به دوستی زدم از تو مدد به همّتی
حاجتِ من برآید از معجزۀ دعایِ تو
گفت نزاریا بکش بارِ جفا که عاقبت
شاخ امید بر دهد از اثرِ وفایِ تو
سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو
دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان من بکشم برای تو
باقیِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی
نا کسم ار نُطُق زنم مختلفِ رضایِ تو
مونسِ من خیالِ تو دولتِ من وصالِ تو
قبلۀ من جمالِ تو کعبۀ من سرایِ تو
از درِ تو کجا روم آری اگر ترا کسی
هست به جای من مرا نیست کسی به جایِ تو
بر سرِ آب و آتشم از دل و دیده رحم کن
بادِ نفاق در سرم نیست به خاکِ پایِ تو
ظاهر اگر نمیکنی میل به دوستیِ من
روشنیی به خاطرم میرسد از صفایِ تو
دست به دوستی زدم از تو مدد به همّتی
حاجتِ من برآید از معجزۀ دعایِ تو
گفت نزاریا بکش بارِ جفا که عاقبت
شاخ امید بر دهد از اثرِ وفایِ تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.