هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و اندوه شاعر از فراق و بی‌وفایی معشوق است. شاعر از روزگاری یاد می‌کند که معشوق به او عشق می‌ورزید و وفادار بود، اما اکنون همه چیز تغییر کرده و معشوق به عهد خود وفا نکرده است. شاعر از این تغییر حال شکایت دارد و احساس می‌کند که مورد بی‌احترامی و خیانت قرار گرفته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند شکست عشقی، اندوه و بی‌وفایی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این احساسات نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۴۵

دریغ آن همه امّیدِ من به یاریِ تو
دریغ آن همه اخلاص و دوستاری تو

کجا شد آن همه پیوند و مهربانی‌ها
کجا شد آن همه سوگند و جان‌سپاری تو

همان نیی که شبان در فراقِ من تا روز
به آسمان برسیدی خروش و زاری تو

همان نیی که جهانی به رشک ما بودند
هم از محبّت من هم ز دوست‌داریِ تو

غریب نیست جنون از دلِ فضولیِ من
شگفت نیست فریب از زبانِ جاری تو

عزیز بودم چون نورِ دیده در همه چشم
چو خاکِ ره شدم اکنون به سعیِ خواریِ تو

جزایِ خدمتِ من بود و شرطِ عهد و وفا
خدایِ تو بدهادم ز حق‌گزاری تو

مرا ز رویِ تو باری بسی خجالت‌هاست
نه از گناهِ خود امّا ز شرم‌ساریِ تو

روا بود که برون آورم دل از سینه
به پیش سگ فکنم از ستیزه‌کاری تو

وگر حدیث کنم خود دلت به درد آید
که در چه غصّه جگر می‌خورد نزاریِ تو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.