هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، عشق و فداکاری در راه آن را ستایش می‌کند. شاعر از عشق به عنوان میدانی پر از چالش یاد می‌کند که نیازمند پایمردی و از خودگذشتگی است. او عقل و حکمت را در برابر عشق ناچیز می‌شمرد و بر اهمیت ولایت و راه عاشقان تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیازمند آشنایی با ادبیات عرفانی و اصطلاحات خاص آن است.

شمارهٔ ۱۰۴۷

ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو
جان از برایِ می که ستاند زما گرو

ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو

میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخم‌ِ عشق
گر هیچت اختیار بود در میان مرو

گر برگِ جای دوست نداری و راه‌ِ دوست
در تنگ‌نایِ عشق سرِ خویش گیر و دو

ما با حواریانِ سماوات در گویم
اینک نهاده‌ایم به دعوی قدم به گو

طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب
بی‌چاره سیاه می‌طلبد از نهالِ نو

گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت
تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو

إلّا به پای‌مردیِ جبریلِ پای‌مرد
بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو

در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم
در پیشِ آفتاب جهان‌تاب تیغ و ضو

در کشت‌زارِ عالمِ دنیا نزاریا
إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو

خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان
از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.