هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و عشق به معشوق می‌نالد و تأثیرات روحانی و عاطفی این رابطه را توصیف می‌کند. همچنین، از مفاهیمی مانند صبر، وفاداری و جذبه‌های عشق الهی نیز سخن به میان می‌آید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم پیچیده و استعاره‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۰۶۱

کیست کآرد به من از دوست پیامی نا گاه
زنده گرداندم از رایحه ی روح الله

گردِ پای و سرِ بی پای و سرم برگردد
تا ببیند سر و کارِ من و احوالِ تباه

سویِ بیت الحَزَنِ سوخته یعقوب آرد
بویی از پیرهنِ یوسفِ افتاده به چاه

نامه ی لیلی چون زید به مجنون آرد
یادگاری به برِ ورقه برد از گلشاه

خون شد آخر دلِ مسکینم اگر سنگین بود
طاقتِ هجر ندارم پس ازین واویلاه

عشقِ او در رگِ جان مایه ی روح است و حیات
زلفِ او در کفِ من صورت کفرست و گناه

دوست را هرچه کند هیچ تفاوت نکند
من ستیزش به ارادت بکشم بی اکراه

آفتاب است که کرده ست به خرگاه نزول
یا ملک هرچه کند عزمِ رکوب از درگاه

زنده از جاذبه ی عشق توان بود ای یار
جنبشی هست هم آخر سببِ روحِ گیاه

هرگزم پای ز گل برنکشد دستِ فراق
مگر آن روز که یارم به سرآید ناگاه

لبِ او در خورِ دندان نزاری ست چنانک
در دهانِ سرطان دایرۀ خرمنِ ماه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.