هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌نالد و از رنج‌هایی که متحمل شده سخن می‌گوید. او از شکسته شدن عهد و پیمان معشوق شکایت دارد و از غربت و تنهایی خود می‌گوید. شاعر همچنین به تضاد بین عشق و عقل اشاره می‌کند و از سودای عشق که بر قلبش چیره شده سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۶۹

این منم خود را چنین در دست غم بگذاشته
پای مال محنت و جور و ستم بگذاشته

دل به غربت داده و آرام جان در انتظار
عهد او بشکسته و شرط قدم بگذاشته

قصه دردی از او هر شب صبا آرد به من
حرف پنهان کرده و نقش قلم بگذاشته

دیده باشی نیک بختان ریاضت دیده را
از پی اسلام تعظیم صنم بگذاشته

گر صنم آن است من خواهم پرستش کردنش
ملت و اسلام را بینی به هم بگذاشته

هر زمان جانی دگر بخشد رقیبان را حبیب
از وجود خویش ما را در عدم بگذاشته

عشق را فرمود تا بنمود قلب ما به خلق
عقل را حیران چو سکه بردرم بگذاشته

لشکر سودا به غوغا بر سد ما تاخته
در میان خلق ما را چون علم بگذاشته

این نه شرط دوستی باشد که دل بازش دهد
چون نزاری هم دمی را در ندم بگذاشته
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.