هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌نویسد و از سرگشتگی و رنج دلش سخن می‌گوید. او به قدرت خداوند در آفرینش انسان اشاره می‌کند و از زیبایی‌های طبیعت و عشق الهی یاد می‌کند. در نهایت، از نازک‌شدن رشته‌ی زندگی و مرگ سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از واژگان و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۷۱

این بار شد از دستم کار دل سرگشته
اکنون منم و چشمی در خون دل آغشته

پر شور شری دارم گو در سر این سر شو
بر جبهت من فطرت دیرست که بنوشته

آب و گل ما شد خون از قدرت صنع او
ایزد گل آدم را بی فایده نسرشته

بر بوی خط غلمان بر یاد خط رضوان
بنگر به لب سبزه بنشین به سر کشته

نظاره گهی دارم صحراش ریاض خلد
یک روز نمی آیی با ما سر آن پشته

بر مجلس عشاق آی بی خویشتن و بنگر
هم کشته در او زنده هم زنده درو کشته

دردا که نزازی شد باریک تر از سوزن
هم عاقبت از جایی سر بر کند این رشته
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.