هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او بارها به دام عشق افتاده، از مردم دوری کرده و به آستان دوست پناه برده است. با وجود همه رنجها، باز هم به عشق روی آورده و این چرخه تکرار شده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عشقی و عاطفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه نیاز دارد. همچنین ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا باعث سردرگمی شود.
شمارهٔ ۱۰۹۲
به دام عشق درآویختم دگرباره
ز شهر فتنه برانگیختم دگرباره
هزار بار همه خاکِ آستانة دوست
به خونِ دیده برآمیختم دگرباره
چو پیش ازین که برآشفته بودم از مردم
نفور گشتم و بگریختم دگرباره
نزاریا چه کنی قصّه هم چنان میگوی
به دامِ عشق درآویختم دگرباره
ز شهر فتنه برانگیختم دگرباره
هزار بار همه خاکِ آستانة دوست
به خونِ دیده برآمیختم دگرباره
چو پیش ازین که برآشفته بودم از مردم
نفور گشتم و بگریختم دگرباره
نزاریا چه کنی قصّه هم چنان میگوی
به دامِ عشق درآویختم دگرباره
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.