هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام میگوید. او از باد صبا میخواهد که پیامش را برساند و از گرفتاری در زلف یار شکایت میکند. شاعر از دوستانی که به یادش نیستند و دشمنانی که به بیدادش یاد میکنند، گله دارد. نالههای مرغ چمن در سحرگاه، حسرت او را بیشتر میکند. او از شب هجر و روز وصال میگوید و این که هیچ عذری نمیتواند او را شاد کند. شاعر از خرابی و ویرانی خانهاش میگوید و این که مانند گل نمیتواند آن را آباد کند. او از دوری از خرابات و نظربازی قدسیان سخن میگوید و این که استادش جز این شیوه به او نیاموخته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۴
به پیامی که کند باد صبا یاد مرا
روم از دست ندانم که چه افتاد مرا
به کمند سر زلف تو گرفتار مباد
آنکه خواهد کند از قید تو آزاد مرا
دشمنی کر پی بیداد مرا یاد کند
به از آن دوست که هرگز نکند یاد مرا
دوش وقت سحر از حسرت گل مرغ چمن
نالهای کرد که آورد به فریاد مرا
آن ستم کرد شب هجر که در روز وصال
نتوان کرد به صد عذر ستم شاد مرا
شاد از آنم به خرابی که چو ویران گردد
خانه چون گل نتوان ساختن آباد مرا
آنچنان دور فتادم ز خرابات که دوش
سبحه چون آبله از دست نیفتاد مرا
نکنم ترک نظربازی خوبان قدسی
به جز این شیوه نیاموخته استاد مرا
روم از دست ندانم که چه افتاد مرا
به کمند سر زلف تو گرفتار مباد
آنکه خواهد کند از قید تو آزاد مرا
دشمنی کر پی بیداد مرا یاد کند
به از آن دوست که هرگز نکند یاد مرا
دوش وقت سحر از حسرت گل مرغ چمن
نالهای کرد که آورد به فریاد مرا
آن ستم کرد شب هجر که در روز وصال
نتوان کرد به صد عذر ستم شاد مرا
شاد از آنم به خرابی که چو ویران گردد
خانه چون گل نتوان ساختن آباد مرا
آنچنان دور فتادم ز خرابات که دوش
سبحه چون آبله از دست نیفتاد مرا
نکنم ترک نظربازی خوبان قدسی
به جز این شیوه نیاموخته استاد مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.