۳۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟
جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

عشق پیوسته به دنبال دلم می‌گردد
شعله آید به طلبکاری پروانه ما

جرم می خوردن ما نیست کم از طاعت کس
کار صد توبه کند گریه مستانه ما

چون تهی دیده که آرد به کسی روی نیاز
چشم بر چشم صراحی زده پیمانه ما

حرف دیوانه شنیدن ز خردمندی نیست
عاقلان گوش نکردند بر افسانه ما

چون سپندی که بود بر سر آتش قدسی
هرگز آرام نگیرد دل دیوانه ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.