هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و اندوه عشق ناکام سخن میگوید. شاعر از گریههای بیپایان، از دست دادن آبرو، و آرزوی وصال معشوق مینالد. او از درد فراق، زخمهای دشمنان، و نبود یار دلسوز شکایت دارد و در نهایت، تسلیم شدن به تقدیر و کنار گذاشتن جستوجوی دل را توصیه میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، درد فراق، و اندوه است که درک آن به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری (مانند «آرزوی خون جگر») ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۲۴
تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل؟
ای دیده پیش خلق مریز آبروی دل
دل آرزوی خون جگر کرد بی لبت
چندان گریستم که نماند آرزوی دل
یا رب به دامنش ننشیند غبار غم
آن کس که رفت گرد ملالم ز روی دل
آلوده مردنش مپسند و شهید کن
کز خون به آب تیغ دهم شستشوی دل
تا چون پیاله، دیده نباشد ز خون تهی
عشقت مرا چو شیشه فشارد گلوی دل
از زخم دشمنان شده دل پر ز خون و نیست
یک دوستم که سنگ زند بر سبوی دل
قدسی دلت نرفته چنان کآوری به دست
بنشین به گوشهای و مکن جستجوی دل
ای دیده پیش خلق مریز آبروی دل
دل آرزوی خون جگر کرد بی لبت
چندان گریستم که نماند آرزوی دل
یا رب به دامنش ننشیند غبار غم
آن کس که رفت گرد ملالم ز روی دل
آلوده مردنش مپسند و شهید کن
کز خون به آب تیغ دهم شستشوی دل
تا چون پیاله، دیده نباشد ز خون تهی
عشقت مرا چو شیشه فشارد گلوی دل
از زخم دشمنان شده دل پر ز خون و نیست
یک دوستم که سنگ زند بر سبوی دل
قدسی دلت نرفته چنان کآوری به دست
بنشین به گوشهای و مکن جستجوی دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.