هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوعاتی مانند عشق الهی، صبر در راه رسیدن به معشوق، اهمیت عمل نیک و بینش درونی پرداخته است. شاعر از تشنگی معنوی انسان در عین نزدیکی به حقیقت سخن میگوید و بر ضرورت همت والا برای درک عشق حقیقی تأکید دارد. همچنین، به نقش شمس تبریزی و مولانا در روشنگری اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و استعارههای بهکاررفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۱۸
جهانی پر ز مقصود است راهی روشن و پیدا
دریغا تشنه لب خواهیم مردن بر لب دریا
کسی مز طلعت خورشید جز گرمی نمی بیند
دلا معذور می دارش که دارد چشم نابینا
به بوی وصل او می خور غم هجران که خوش باشد
کشیدن زحمت خارا برای راحت خرما
جناب عشق بسی عالی است موسی همتی باید
که نتوان بر چنان طوری شدن بی همت والا
چون با خود همسفر باشی در این ره بارها افتی
که بارت آبگینه است و رهت پر خار و پر خارا
گرت دانستن علم حروفست آرزو صوفی
نخست افعال نیکو کن چه سود از خواندن اسما
ز چشم و زلف او عاشق کجا باید حضور دل
که در هر گوشه ای فتنه است و در هر حلقه ای غوغا
ز خورشید جمال او شب زنده دلان روشن
به دور قد او بگرفت کار عاشقان بالا
مگر اصحاب دل رفتند و شهر عشق شد خالی
جهان پر شمس تبریزست مردی کو چو مولانا
به کنج ایمنی نتوان نشست از چشم و زلف وی
که در هر جانبی شور است و در خانه ای یغما
بنا اهل ارنشان دادی کمال از خاک درگاهش
کشیدی کحل بینایی ولی در دیده ی اعما
دریغا تشنه لب خواهیم مردن بر لب دریا
کسی مز طلعت خورشید جز گرمی نمی بیند
دلا معذور می دارش که دارد چشم نابینا
به بوی وصل او می خور غم هجران که خوش باشد
کشیدن زحمت خارا برای راحت خرما
جناب عشق بسی عالی است موسی همتی باید
که نتوان بر چنان طوری شدن بی همت والا
چون با خود همسفر باشی در این ره بارها افتی
که بارت آبگینه است و رهت پر خار و پر خارا
گرت دانستن علم حروفست آرزو صوفی
نخست افعال نیکو کن چه سود از خواندن اسما
ز چشم و زلف او عاشق کجا باید حضور دل
که در هر گوشه ای فتنه است و در هر حلقه ای غوغا
ز خورشید جمال او شب زنده دلان روشن
به دور قد او بگرفت کار عاشقان بالا
مگر اصحاب دل رفتند و شهر عشق شد خالی
جهان پر شمس تبریزست مردی کو چو مولانا
به کنج ایمنی نتوان نشست از چشم و زلف وی
که در هر جانبی شور است و در خانه ای یغما
بنا اهل ارنشان دادی کمال از خاک درگاهش
کشیدی کحل بینایی ولی در دیده ی اعما
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.