۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

دوست می دارد دلم جور و جفای دوست را
دوست تر از جان و سر درد و بلای دوست را

زحمت خود با طبیب مدعی خواهم نمود
تا بسازد چاره درد بی دوای دوست را

چون مراد دوست جان افشاندن است از دوستان
زودتر دریاب جان من رضای دوست را

در هوای او تواند داد عاشق سر به یاد
لیک نتواند نهاد از سر هوای دوست را

گر بدل کردی بصد فردوس خاک کوی دوست
رایگان از دست دادی خاک پای دوست را

دستبوس دوست می خواهی بشو دست از دو کون
دست آلوده نشاید مرحبای دوست را

دوستی های عالم بروب از دل کمال
پاک باید داشتن خلوت سرای دوست را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.