۳۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

شانه زد باد زلف یار مرا
اصلح الله شانه ابدا

گر خدا راست آرد آید باز
سرو طوبی خرام ما بر ما

دل چو پیراهن تو گی لرزد
بر تو گر بگذرد نسیم صبا

تا به بالا تو راست چون الفی
ما چو لامیم در میان بلا

دیده بگذار تا لبت بیند
که به مرطوب به بود حلوا

دل ز درد تو پر شدست چنان
که نگنجد درو خیال دوا

دل مرنجان به درد دوست کمال
فهو ماءالحیات فیه شفا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.