هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلی، بیانگر احساسات عمیق و درد فراق معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، از تشنگی لبهای بیلب معشوق، بیخوابی ناشی از یاد او، و از دست رفتن لذتهای زندگی در غیاب یار سخن میگوید. همچنین، اشارههایی به مفاهیمی مانند حرام بودن عیش در فقدان معشوق و از دست رفتن ذوق زندگی دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و برخی اشارات عرفانی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۳۵۲
بی لبت در جگر تشنه لبان آب نماند
بی سر زلف تو در رشنه جانه ناب نماند
تا شمال رخت افتاد بخاطر ما را
به دو چشم نو که در دید: ما خواب نماند
بر سر زلف تو بگذشت شبی باد وزان
گرهی باز شد و رونق مهتاب نماند
در چمن باد صبا بوی تو آورد ز شرم
رنگ در روی گل و لاله سیراب نماند
دولت وصل تو رفت از سر و شة عیش حرام
کامرانی نتوان کرد چو اسباب نماند
محتسب گو در مسجد بگل امروز برار
که ز ابروی تو ما را سر محراب نماند
گو ببندید در میکده بر روی کمال
کش ز سودای لبته ذوق می ناب نماند
بی سر زلف تو در رشنه جانه ناب نماند
تا شمال رخت افتاد بخاطر ما را
به دو چشم نو که در دید: ما خواب نماند
بر سر زلف تو بگذشت شبی باد وزان
گرهی باز شد و رونق مهتاب نماند
در چمن باد صبا بوی تو آورد ز شرم
رنگ در روی گل و لاله سیراب نماند
دولت وصل تو رفت از سر و شة عیش حرام
کامرانی نتوان کرد چو اسباب نماند
محتسب گو در مسجد بگل امروز برار
که ز ابروی تو ما را سر محراب نماند
گو ببندید در میکده بر روی کمال
کش ز سودای لبته ذوق می ناب نماند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.